۱۳۹۱ مهر ۹, یکشنبه

داستان آقای میم گنده – 2

آقای میم گنده الان دوباره به من اس ام اس داد. خدایا. ول کن من نیست. چه می‌خواهد از من؟ سکس؟ خب می‌تواند با یکی دیگر باشد. با این همه دختری که به همشان می‌گوید تو بهترینی. تو فوق العاده‌ای. تن تو برای من هوس آلودترین و سکسی ترین تنی است که در همه عمرم دیدم. تو تنها کسی هستی که باهاشم. ( همه این‌ها را به من گفت و لابد به دیگری هم مثل آب خوردن می‌گوید.)
 و همینطور متناسب با ظاهر هر دختری به او بگوید که چطور  زنی دوست دارد. مثلا به من می‌گفت که عاشق پاهای بلند و هیکل ظریف و چشم‌های درشت و موهای تاب دار سیاه و قد بلند یک زن است. که من همان زنی هستم که رویایش را هم نمی‌دیده. حالا می‌تواند به دختر چاق و موبوری که زیرپستان‌هایش را سال تا سال هم نمی‌شوید و ران‌هایش از فرط چاقی به هم می‌مالد و چشمان بی‌حالی هم دارد و خیلی هم بی‌نمک است بگوید که عاشق زن‌های چاق است و او برایش همچون رویایی است که به حقیقت پیوسته.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر