خانم سین چند ماه پیش، ازدواج کرد.
قبلا خوشحال بود که دارد ازدواج میکند.
حالا هم خوشحال است که ازدواج کرده.
خانم سین به شوهر ریغماسی زردمبوی خودش میبالد.
خانم سین کلن خوشحال است. مایه حسرت من است این خانم. چرا؟ چون میداند چطور از همه چیز لذت ببرد و تنها و تنها به فکر خودش باشد. چون از هیچ چیز در این عالم، خبر ندارد. زلزله آذربایجان یا سونامی ژاپن، بازار ارز و تورم و فرو رفتن هرچیزی در هر ابعادی در ماتحت مردم اصلا برایش اهمیتی ندارد.
خانم سین چند وقت دیگر حامله میشود.
خانم سین چند وقت دیگر از حاملگیاش خوشحال میشود.
خانم سین پس از زاییدن، از اینکه بچه دارد هم خوشحال میشود.
خانم سین خوشحال است.
قبلا خوشحال بود که دارد ازدواج میکند.
حالا هم خوشحال است که ازدواج کرده.
خانم سین به شوهر ریغماسی زردمبوی خودش میبالد.
خانم سین کلن خوشحال است. مایه حسرت من است این خانم. چرا؟ چون میداند چطور از همه چیز لذت ببرد و تنها و تنها به فکر خودش باشد. چون از هیچ چیز در این عالم، خبر ندارد. زلزله آذربایجان یا سونامی ژاپن، بازار ارز و تورم و فرو رفتن هرچیزی در هر ابعادی در ماتحت مردم اصلا برایش اهمیتی ندارد.
خانم سین چند وقت دیگر حامله میشود.
خانم سین چند وقت دیگر از حاملگیاش خوشحال میشود.
خانم سین پس از زاییدن، از اینکه بچه دارد هم خوشحال میشود.
خانم سین خوشحال است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر