من یک زندگی خیالی هم دارم و در آن با مردی
زندگی میکنم که اول اسمش س دارد و او یک سیبیل هنری از بناگوش در رفته دارد و
چشمانی که کمی دورش چین افتاده و صاحبش از بس که میخوار خوبی است همیشه خمار است و مست
و در عین حال هوشیار. قد بلند دارد و گیسوی آشفته سیاه نامرتب. درشت که نه
گنده است و صدایش خش دارد. انگار که همیشه از توی رادیو با من حرف میزند وگرم است،
گرم است، گرم است ... و سنش زیادتر از من است جوری که گاهی بابایی صدایش میزنم.
اصلن جگرش حال میآید که خودم را برایش لوس کنم.
و چه خوب بلد است ببوسد آدم را. انگار که فوق
لیسانس بوسه دارد از ناف پاریس. اما نه. واقعن او یک نقاش است و خوب راه و رسم
عاشقی میداند. مست که شد روی پاهایش مینشینم. همینطور الکی حرف میزنم و میخندم
ولی او جدی و دیوانه نگاهم میکند و در دلش میگوید چه عاشقم من! اما به رویش نمیآورد،
نکند پر رو شوم.
پ.ن: آقای س کاملن ساخته ذهن من است. هرگونه
شباهت احتمالی با یک آدم واقعی کاملن تصادفی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر