آنقدر که این روزها در وبلاگهای رنگ و وارنگ از خوشیهای کوچکی مثل لیوان چای و هوای بارانی و جمعهای دوستانه یا غذای مامان پز و ترشی درست کردن یا شالهای رنگی و گوشوارههای گیلاس خواندهام که باورم شده زندگی از اینها تجاوز نمیکند.
اما وقتی کلاهم را با خودم قاضی میکنم میبینم اصلن هم اینطور نیست و ما ملتی هستیم که آنقدر در فضای اجتماعیمان چیز بدرد بخوری از زندگی نمییابیم که پناه بردهایم به چهار دیواریهای کوچک خودمان و به لیوان چای گیر دادهایم.
اما وقتی کلاهم را با خودم قاضی میکنم میبینم اصلن هم اینطور نیست و ما ملتی هستیم که آنقدر در فضای اجتماعیمان چیز بدرد بخوری از زندگی نمییابیم که پناه بردهایم به چهار دیواریهای کوچک خودمان و به لیوان چای گیر دادهایم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر